جدیدترین سری گلچینی از زیباترین اشعار فائز دشتی سوزناک و عاشقانه
جدیدترین سری گلچینی از زیباترین اشعار فائز دشتی سوزناک و عاشقانه
سلام خدمت شما کاربران عزیز سایت نمکستان امروز برای شما عزیزان گلچینی از زیباترین اشعار فائز دشتی و بیوگرافی فائز دشتی را آماده کرده ایم,فائز دشتی بعد از باباطاهر بزرگترین دوبیتی سرای تاریخ ایران است و دوبیتی های زیبایی می سراید.وی که دوبیتی های اش معروف است اما او را با ترانه های اش میشناسند.وی متولد سال هزارو سیصدوسی و در این دنیای فانی 80 سال بیشتر عمر نکرد.در ادامه همراه ما باشید.
خداوندا دلــــم از دین بــری شد ، اسیر دام زلف آن پــــــــری شد
پری دید و پریشــــان گشت فایـز ، پری را هرکه دید از دین بری شد
دوبیتی های فائز دشتی عارفانه
دلم را جز تو کس دلبر نباشد ، به جز شور تو ام در سر نباشد
دل فایز تو عمدا میکنی تنگ ، که تا جـای کس دیــــگر نباشد
دوبیتی های فائز دشتی زیبا
دل آرامی که پــا بر دل گذارد ، ستم باشد که پا بر گِل گذارد
تمنـــــــایی که دارد یار فـــــایز ، قدم برچشم ما مشکل گذارد
بهترین دوبیتی های فائز دشتی
سحر شبنم چو بر گیسوش افتـــــــــاد ، در عالم شورشـــی از بوش افتــــــــاد
خوش آن ساعت که فایز همچو گیسوش ، پریشـــــــانوار بر پهلوش افتــــــــــاد
اشعار فائز دشتی
نه هر چشمی ز جسمی میبرد جان ، نه هر زلفی دلی سازد پریشان
نه هر دلبر ز فایز میبرد دل ، رموز دلبری سری است پنهان
زیباترین دوبیتی های فائز دشتی
بگو با دلبــــــــــر ترسایــــــی امشــــب ، چه میشد گر که بی ترس آیی امشب
لبان خشــــــک فایــــــــــز را زرحمـــت ، به آن لعل لب تر… سایـــــــی امشب
مجموعه دوبیتی های فائز دشتی
زما آن چشــــم وابرو مـــــی برد دل ، لب و دندان و گیســــو مـــــی برد دل
بت فایـــــــز ز وضع و طـــــرز رفتـــــــار ، نه من دل دادهام اومـــــــی برد دل
بهترین های دوبیتی های فائز دشتی
پس از مرگم نخواهمهای هایـــــی ، نه فـــــریادوفغـــــــان ونــه نوایــــــی
بگویی گشــــــته فایز کشـــته? دل ، ندارد کشـــــته? دل خونبهـــــــــایی
با حال ترین دوبیتی های فائز دشتی
مرا تن زورق است وناخــــــدا دل ، در این کشور بوَد فــــــرمــانروا دل
برد فایـــــــز به منزل یا کنـــد غرق ، نمیدانــــم برد ما را کجـــــــا دل
غمناک ترین دوبیتی های فائز دشتی
مزن شانه به زلف پرشــکن را ، مپوش از سنبل تر یاســمن را
دل فایز وطن دارد درآن زلف ، مکن دور از وطن اهل وطن را
اشعار فائز دشتی
عجب دارم از آن زلف چلیپا ، که دارد صد هزاران دل درآن جا
بت فایز مزن شانه برآن زلف ، مکن ویرانه خود آن آشـیانها
دوبیتی های فائز دشتی عاشقی
بهار آمد گلستان شد مطــــرا ، شدند از نو عنادل مست وشیــدا
جوانی کاش فایــز بد چوگلشن ، که هرساله شدی سرسبز و خضـرا
قشنگ ترین دوبیتی های فائز دشتی
بتا آهسته تر بردار پــــا را ، از این دام بلا بردار مـــا را
سراغ نیمه جان داری ز فایز ، بیا بستان سرمنت خدا را
غمگین ترین دوبیتی های فائز دشتی
اگر خواهی بسوزانی جهان را ، رخی بنما بیفشان گیسوان را
بت فایز اشارت کن به ابروت ، بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
دوبیتی های فائز دشتی جدید
به رخ جا دادهای زلف سیه را ، بکام عقرب افکندی تو مه را
که دیده عقرب جراره فایــز ، زند پهلو به ماه چهـارده را
اشعار فائز دشتی
خوش لحان مرغکی وقت سحرگاه ، مرا بیدار کرد از صوت دلخواه